دعوت مبهوت کننده خدا

خداوند مرا دعوت کرد، یک دعوت عجیب اما بی نظیر. دعوتی برای مقصودی که من نمی‌توانستم آن را درک کنم.

زمانی که مسیح مرا دعوت کرد تا قلب و زندگی خود را به او تسلیم کنم و او را بشناسم، من یک زندگی کاملا شکست خورده و فنا شده داشتم. اما زندگی من در عیسی مسیح از نظر خداوند یک زندگی پیروزمندانه بود.

چیزی که از نگاه انسان، شکست خورده به نظر می‌رسد، از نگاه خداوند پیروزمندانه است، زیرا مقصود خداوند هیچ‌گاه با مقصود انسان یکی نیست.‌

این دعوت از جانب خدا برای من غیر قابل  درک بود، من قادر به فهم و تشخیص آن نبودم.

دعوتی بود که تنها ذات حقیقی ما، یعنی روح ما، توانایی دریافت و درک باطن آن را دارا است .

دعوت خداوند را نمی‌توان بطور صریح شرح داد. او ما را فرا می‌خواند تا دوستان او باشیم برای تکمیل کردن مقصود او.

آزمون ما، اعتماد حقیقی به خواسته خداوند است .

اتفاقات بر مبنای شانس یا تصادفی نیستند بلکه همه و همه تحت فرمان خداوند اتفاق می‌افتند.

همه چیز با اقتدار تحت کنترل خداوند به سمت مقصود اوست.

اگر با خداوند دوستی و مصاحبت داشته باشیم و تشخیص بدهیم که خداوند ما را به سمت مقصود خود می‌برد، دیگر نیازی به تلاش برای درک مقاصد او نداریم.

هر چه در زندگی روحانی رشد بیشتری می‌کنیم، درک این موضوع برای ما ساده‌تر می‌شود.

زیرا دیگر خواستار دانستن این نخواهیم بود که:

” چرا خداوند اجازه داد این اتفاق بیافتد ؟ “

و خداوند در حال شکل دادن ما برای پیوستن به این مقصود الهی است.

کسی که در مسیح است، بر حکمت و دانش خدا اعتماد داشته و بر توانایی های خود تکیه نمی کند، و نه به دنبال مقصود خود، بلکه به دنبال مقصود خداوند می‌باشد.

در غیر این صورت فروتنی و آرامش خود را که مشخصه فرزندان خداوند است، از دست خواهد داد.

خداوند با شهامت به ما اعتماد کرده و ما را دعوت می‌کند  .

آیا با خود می‌گویید :

” نمی‌دانم چرا مرا انتخاب کرده! دلیلش هم این است که، هیچ چیز مثبتی در من وجود ندارد و من هیچ ارزشی ندارم ! “

اما این دقیقاً دلیل خدا برای انتخاب شما می‌باشد.

تا زمانی که شما بر این باور باشید که برای خدا دارای ارزشی هستید، او نمی‌تواند شما را انتخاب کند .

ولی اگر به خدا این اختیار را بدهید که از حداکثر قابلیتهایتان استفاده کند، آنگاه او شما را انتخاب کند.

این به معنی انجام اراده خدا در زندگی شما می‌باشد که او درباره آن با شما بحث نمی‌کند.

ما عادت داریم که بگوییم چون انسان به صورت طبیعی اختیار و قدرت دارد، پس می‌تواند مسیحی خوبی از خود بسازد.

مسئله در اینجا حدود و اختیارات و قدرت ما نیست، مسئله مهم، فقر و تهی دستی ما است.

مهم نیست چه ابزاری با خود همراه می‌آوریم ، مهم آن است که خدا چگونه ما را مجهز می‌کند .

 

اینکه ما چقدر انسان با تقوایی هستیم، شخصیت قوی داریم، با سواد و یا با تجربه هستیم، در این مورد اصلاً ارزشی ندارد.

تنها موردی که ارزش دارد این است که ما هم‌نشین او باشیم و به راه و اراده خدا برویم.

خداوند با اشخاصی که به فقر خود پی برده باشند دوستی می‌کند .

خدا با فردی که باور داشته باشد می‌تواند به خدا کمک کند به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسد.

ما به این دنیا آمده‌ایم تا اراده خدا را به انجام برسانیم.

نمی‌دانیم که اراده خدا در مورد ما چیست، ولی هرچه باشد، باید به آن اعتماد کنیم .

نباید اجازه دهیم هیچ چیز در این دنیا رابطه نزدیک ما با خداوند را به هم بزند .

اگر موردی باعث دوری ما از خدا شد، باید این رابطه را ترمیم کنیم .

مهم‌ترین جنبه مسیحیت این نیست که چه کارهایی انجام می‌دهیم، رابطه ما با خداوند است که از همه چیز مهم‌تر می‌باشد و اینکه چه تأثیراتی بر اطرافیان خود، بر اثر این رابطه نزدیک با خدا می‌توانیم داشته باشیم.

خداوند از ما می‌خواهد که تمام فکر خود را معطوف این مسئله کنیم و البته این همان چیزی است که شیطان دائماً به آن حمله می‌کند.

آیا شما هم می‌خواهید پیغام این دعوت را بشنوید؟

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *